به بهانه شب رحلت پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله و شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
گریه نجاشی
در نخستین هجرت مسلمین به سرزمین حبشه، نجاشی پادشاه حبشه آنها را خواست تا از حالشان خبردار شود، جعفر بن ابوطالب که سخنگوی آنان بود جلو رفت و گفت: ای پادشاه! ما قوم جاهلی بودیم، بتها را میپرستیدیم، مردار میخوردیم، فساد و فحشا میکردیم، ارتباط با محارم را قطع و همسایه را فراموش کرده بودیم، زورمند، ناتوان را میخورد، ما بر این حال بودیم تا اینکه خداوند پیامبری را از میان خودمان بر ما فرستاد که اصل و نسبش شناخته شده، راستگو، امانتدار، عفیف است، او ما را به سوی خدا دعوت میکرد... تا اینکه قریش ما را در تنگنا قرار داده و ما را از دینمان جدا ساخت و از سرزمینمان بیرون راند ما هم میل به جوار شما پیدا کردیم و امید داریم نزد شما به ما ظلمی نشود. نجاشی بدو گفت:آیا چیزی که از سوی خدا آورده باشید همراه دارید؟ جعفر پاسخ داد: آری، نجاشی گفت: آن را بر من بخوان، جعفر آغاز سوره مریم را خواند، همین که نجاشی این آیات را شنید آنقدر گریه کرد تا محاسنش خیس شد. اسقفهایی که آنجا حضور داشتند نیز به قدری گریستند که کتابهایی که در دست داشتند از اشکشان خیس شد آنگاه نجاشی به آنها گفت: این کلام و آنچه مسیح آورده هر دو از یک نورند.
السیره النبویه، ابن هشام، ج 1، ص 359ـ360
تازگی ها خبری رو درباره اعجاز علمی قرآن دیدم که بدون هیچ توضیحی اونو براتون نقل می کنم
معجزه خداوند در قرآن کریم باعث شد که یک دانشمند مشهور آمریکایی به دین اسلام بگرود .
به گزارش پایگاه خبری تقریب به نقل از مجله "المجتمع"، تیمی ازدانشمندان آمریکایی دریافتند که برخی ازگیاهان استوایی فرکانس هایی ما فوق صوت از خود صادرمی کنند که به وسیله دستگاه های پیشرفته علمی ثبت شده است .
دانشمندانی که حدود سه سال به تحقیق و مطالعه این وضعیت حیرت آور پرداختند، دریافتند که این پالس های ما فوق صوت به الکتریسته نوری تبدیل شده و بیش از صد مرتبه در ثانیه تکرار می شوند .
یک تیم آمریکایی این آزمایش را در برابر یک گروه علمی در انگلیس انجام دادند که در بین این گروه، یک دانشمند مسلمان هندی الاصل نیز قرار داشت.
بعد از 5 روز آزمایش، گروه انگلیسی ازاین مسئله بسیار شگفت زده شدند ولی دانشمند مسلمان انگلیسی گفت : ما مسلمانان این مسئله را در 1400سال پیش تفسیر کرده ایم. دانشمندان از این سخن وی بسیار حیرت زده شدند و اصرار کردند که آن را برایشان شرح دهد. دانشمند مسلمان این آیه قران را قرائت کرد:"وهیچ موجودی نیست جز آنکه او را به پاکی می ستاید ولی شما ذکر تسبیحشان را نمی فهمید. او بردبار و آمرزنده است ".
زمانی که اسم جلاله "الله " بلند شد ، پالس های مافوق صوت به الکتریسیته نوری تبدیل و بر روی مانیتورها ظاهر گشت.
پروفسور" ولیام براون"، مسئول این تیم تحقیقاتی با این دانشمند مسلمان برای شناخت دین اسلام به گفت و گو پرداخت و دانشمند مسلمان برای وی دین اسلام را تشریح کرده ویک جلد قرآن مجید به همراه تفسیر آن به زبان انگلیسی را به وی اعطاء کرد .
براون شهادتین را گفت و مسلمان شد .
منبع خبر را اینجا ببینید
شاید این سئوال خیلی وقت ها ذهن شما را به خود مشغول کرده باشد که اگر نشانه معجزه قرآن مانند ناپذیری آن و ناتوانی بشر از همانند سازی پس بسیارى از شاهکارهاى ادبى مشهورجهان به خاطر اینکه بی همتایند نیز معجزه اند. آثارى چون شاهنامه فردوسى، دیوان حافظ، و گلستان سعدى در ایران و آثارى چون هملت شکسپیر، سنگ هاى گرسنه تاگور، خاطرات خانه اموات داستایوسکى، مردى که مى خندد و بینوایان ویکتور هوگو، ایلیاد همر، مادر ماکسیم گورکى و... همگی به نوبه خود تکند.
این اعجاز با اعجاز قرآن چه فرقى دارد؟
در جواب باید گفت: این آثار اگرچه بی نظیرند اما اگر در تعریف معجزه تـأملی کنیم متوجه می شویم که هیچکدام از موارد یادشده معجزه نیستند
تعریف معجزه: امر خارق العاده ای که از سوی خدا بوده و پیامبران برای ادعای نبوت آن را ارائه کرده و کسی را یارای هماوردی با آن نباشد
1. این آثار، شگفتى زایند، ولى خارق العاده نیستند. (البته هر خارق العاده اى هم معجزه نیست.)
2. پدید آورندگان این آثار، هیچ گاه ادعاى نبوت نداشته اند و هیچ گاه تحدّى نکرده اند; یعنى دعوت به مانند سازى نکرده اند تا انگیزه هاى روانى و اجتماعى براى همانند آورى تحریک شود.
3. این آثار، مانندآورى شده استبراى مثال، حافظ، شاعر ارجمند فارسى که شکوه شعرش واژه ها را به حقارت مى نشاند، تاکنون مانندهاى بسیارى براى شعرهاى او ساخته شده است و از این رو است که هنگام تصحیح نسخه هاى دیوان حافظ، شعرشناسان و نسخه دانان، سخت در تردید مى مانده اند که آیا این غزل حافظ هست یا نیست.
در زمان ما نیز مرحوم آیة اللّه حاج شیخ مهدى الهى قمشه اى براى یکى از بهترین غزل هاى حافظ، مانند ساخته است. این دو غزل را با هم مقایسه کنید:
غزل حافظادامه مطلب...
در مورد تفاوتهاى قرآن با سایر کتب آسمانى باید دانست که قرآن ، داراى ویژگى هاى مخصوص به خود است که دیگر کتب آسمانى آنها را دارا نیستند ; از جمله این تفاوتها مى توان به موارد ذیل اشاره کرد:
1 . قرآن ، بخلاف کتب آسمانى دیگر معجزه است ; اگرچه همه آنها از جانب خداست . درست مانند قرآن و حدیث قدسى که هر دو از جانب خداست ، ولى یکى معجزه است و دیگرى نیست و معجزه ، آن است که کسى نتواند مانند آن را بیاورد . (البته معجزه شرایط دیگرى نیز دارد که در جاى خود مطرح مى شود .)
2 .قرآن هرگز تحریف نمى شود ; چنان که آیه «إنّا نحن نزّلنا الذکر و إنّا له لحفظون ; (حجر ، 9) ما خود ، ذکر ، قرآن را نازل کرده ایم و خود نیز نگهبان آنیم ، و شاهد بر صحت این گفته آن است که قرآن به دلایل متعدد و روشنى که در جاى خود ذکر شده است تاکنون تحریف نشده و از این پس نیز ، از نظر عقلى ممکن نیست تحریف شود ; ولى کتب آسمانى دیگر ، چنین ضمانتى را نداشته و متأسفانه مورد تحریف قرار گرفته اند ; چنان که آیه 46 سوره نساء و بقره آیات 75 و 159 بر این مطلب دلالت دارد .
3 . با توجه به تکامل بشر ، قرآن که آخرین کتاب آسمانى است ، کامل بوده ، تمامى برنامه هاى مورد نیاز بشر را از جوانب گوناگونى اعم از اعتقادیات ، احکام و اخلاقیات ، داراست و تا انقراض بشر پابرجا و متکفّل هدایت انسان است ; بخلاف سایر کتب آسمانى که اقتضاى دوام و ابدیت نداشته و براى محدوده اى از زمان و با توجه به شرایط فکرى و اجتماعى مردم عصر خود ، فرود آمده و امرى مشخص داشته است .
همه حا تاریک بود سکوت شب آرامشی به افکارم می داد که بهتر بتوانم فکر کنم و استدلال بیاورم یه نگاه به ساعت کامپیوتر انداختم شب از نیمه گذشته بود نه اون دست بردار بود و نه من دوست داشتم تا قانعش نکنم از پاسخ هایم دست بردارم برام خیلی جالب بود که هر دومون توی تالار گفتگو آنلاین بودیم هر چه می نوشتم بلافاصله جواب می داد منم معطلش نمی کردم آخه اون شب مناظره قرآنی خیلی جالبی بین من و لا مذهب اتفاق افتاد که می خوام براتون پاره ای از آن را نقل کنم
ماجرا از این جا آغاز شد که من تاپیکی زدم توی تالاری که مربوط به مسایل مذهبی بود تحت عنوان قرآن یگانه معجزه جاوید الهی
اون وقت ها که جوون تر بودیم و منطق می خوندیم وقتی بحث صناعات خمس رو می خوندیم پیش خودم می گفتم آخه این حرف ها چه ثمره ای داره فقط یه مشت از امور معقول که مصداق خارجی براشون وجود نداره اما از وقتی که مناظراتم رو با این کافران شروع کردم خوب فهمیدم که اون حرف های اوایل جوانی که تو منطق می خوندم مثلا درباره مغالطه که گاهی طرف حساب شما یه امر غیر مسلم و دروغی رو مسلم قلمداد کرده و با اون یه استدلال می سازه سر طرف مقابلشو کلاه می زاره اون شب وقتی وارد تالار شدم دیدم لامذهب برام مطلبی را بر رد معجزه بودن قرآن نوشته بود, جمله اش این بود:
درود بر همه ی دوستان
بنده حاضر هستم در این مقال بابی را بگشایم و در صورت تمایل دوستان شواهد بیشتری در اثبات مدعا ابراز کنم ( البته بدلیل فرصت اندک تمام پاسخ ها را نخواندم)و آن وجود غلطهای صرفی و نحوی در قرآن است که از همان ابتدا مسلمانان متوجه آنها بوده اند ولی تا به امروز کسی به پاسخی راسخ در این باب نرسیده است در اینجا به ذکر یکی از این اشتباهات بسنده می کنم:
در آیه ۶۳ از سوره طه می خوانیم:
إنَّ هذان لَساحرانِ.
امروزه حتی یک دانش آموز سال دوم دبیرستان می داند که اسم ان منصوب است و علامت نصب در اسم اشاره مثنی ین است و نه ان .و خود قرآن در سایر موارد این قاعده را رعایت کرده است.
بدرود .
فوری براش نوشتم :
دوست عزیز تو تا حالا کجا بودی که معارضان قرآن در عصر نزول وحی مثل مسیلمه کذاب و...خیلی دنبالت گشتند و بالاخره چون کسی را نیافتند خودشان اراجیفی را سر هم کردند به عنوان معارضه با قرآن ارایه کردند و آبروی خود را بردند حیف شد که شما آنموقع نبودی تا مایه شرمندگی آنان فراهم نمی شد.
شما بهتر است تاریخ ادبیات عرب را کمی مطالعه فرمایید لازم نیست کتاب های مسلمانان را بخوانید بروید سراغ کتاب های مستشرقین بعدا به خود جرئت قضاوت بدهید من هم می توانم چند کتاب به شما معرفی کنم مانند فلیپ خلیل حتی و گوستاولوبن و جرجی زیدان ببینید با آمدن قرآن چه تحول عظیمی در ادبیات عرب که آنموقع به اوج شکوفایی خود رسیده بود ایجاد کرد به گونه ای که عده ای از ادیبان سرشناس عرب(با توچه به این که سواد در اشراف زاده های عرب فقط وجود داشت ) وقتی آیات را مشاهده کردند از خجالت کتیبه های خود را _که آن زمان بهترین کتیبه ها را بر دیوار کعبه آویزان می کردند _ از دیوار کعبه پایین کشیدند و گفتند این سخن تازه , زمین تا آسمان با سخنان ما متفاوت است این سخن بشری نیست.
اما در مورد نکته ادبی که شما متذکر شدید باید گفت : شما که خود بهتر می دانید هر علمی وقتی می خواهد در غالب کتاب درآید همیشه یک جا مطالب آن را برای مخاطب بیان نمی کنند بلکه حد مبتدی و متوسط و پیشرفته دارد زبان عربی هم از این قانون مستثنی نیست شما فقط در کتاب دوم دبیرستان همین را فهمیدید که « إن» از نواصب است و بر سر مبتدا و خبر در می آید و مبتدا را اسم خود و خبر را خبر خود کرده و اسم را منصوب و خبر را مرفوع می کند اما شق و شقوق آن و موارد استعمال آن را و کاربردهای دیگر آن را در زبان عربی نخواندید و اصولا این چیز ها را در کتاب های مبتدی زبان عربی نباید نوشت و نباید گفت مثل سایر زبان ها ..............
خلاصه برای این که سرتونو به درد نیارم بقیه مطالب رو به زودی براتون می نویسم
...........
مدتی پیش توی یکی از تالارهای گفتگو که به حمدالله چون کم آوردند درشو تخته کردن دمشونو گذاشتند رو کولشونو رفتند پی کارشون یه بحثی رو تحت عنوان قرآن بزگترین معجزه الهی شروع کردم یکی از کافران با من وارد بحث شد که در این پست قصد دارم به یکی از مناظرات بین من و اون بپردازم نام کافر رو می زاریم بی خدا نام من هم که سعیده
بی خدا: اگه نشانه معجزه بی مانندی آن است و ناتوانی از همانند سازی پس بسیاری از شاهکارهای ادبی هم معجزه اند چون همانند ندارند مانند آثار شاهنامه فردوسی, حافظ, سعدی, یا هملت شکسپیر, بی نوایان ویکتورهوگو, خانه اموات داستایوفسکی و...
سعید: اولا این آثاری که اسم بردید شگفت زا هستند اما خارق العاده نیستند گذشته از این برفرض اگه خارق العاده هم بودند به هر خارق العاده ای که معجزه نمی گویند.
ثانیا صاحبان این آثار هیچ وقت ادعای نبوت نداشتند و اصلا این آثار را به قصد معجزه ننوشتند تازه تحدی هم نکرده اند تا انگیزه برای همانند آوری برای افراد ایجاد کنند
سوم اینکه کی گفته مانند این آثار را کسی نیاورده , اتفاقا بهتر از این ها را آورده اند بله این ها در زمان خودشان بهترین اثر بودند اما بعدها بهتر از این ها رو هم آوردند به همین خاطر است که برخی از شعر شناسان و نسخه دانان نسبت به بخشی از اشعار منسوب به حافظ تردید کرده اند به عنوان نمونه آقای الهی قمشه ای در زمان ما غزلی سروده که برخی از ایرادات غزل معادل آن را که قبلا حافظ سروده بود ندارد
مجال نقل این غزل نیست اما بخشی را می آورم.
غزل حافظ:
ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی
لطف کردی سایه برآب انداختی
تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت
حالیا نیرنگ نفشی خوش برآب انداختی
...
اما غزل الهی قمشه ای:
دوش بر ماه از شکنج طره تاب انداختی
پرده مشکین شب بر آفتاب انداختی
رونق گلزار بردی جلوه مه کاستی
آفتابا هر گه از رؤیت نقاب انداختی
...
بی خدا:پس اگه کسی کلماتی شبیه قرآن آورد اونهم معجزه است یا حداقل معجزه بودن قرآن رو زیر سئوال می بره
سعید: مثل چی ؟
بی خدا: مثل سوره هایی که جدیدا روی اینترنت گذاشته اند اول اونها چهارتا سوره ساختند بعد دیدند مسلمونا قبول نکردند گیر دادند هفتادو هفتا دیگه هم آوردند که اسمشو گذاشتند جلد دوم قرآن یا فرقان الحق
سعید: مثل این که شما دوریالی ات خیلی کجه دیر جا می افته
باید بدونی که معارضه اصولی دارد که باید اونارو رعایت کرد شما اگه لطف کنی یه کمی مطالعاتتو درباره معارضه بیشتر کنی تا دیگه از این حرفها نزنی.
یه نمونه اش معارضه شاعران دوران جاهلیت عرب است که همه ساله در بازار عکاظ دورهم جمع می شدند اشعاری را می سرودند عده ای از ریش سفیدان با توجه به اصول معارضه به داوری می پرداختند و بهترین و کم عیب ترین رو انتخاب کرده کتیبه می کردند و روی دیوار کعبه آویزان می کردند اما همونها که زبانزد روزگار خود بودند وقتی قرآن نازل شد تا کلمات قرآن به گوششان خورد از خجالت رفتند و کتیبه های خودشونو از دیوار در آوردند و گفتند این دیگه با کلمات ما قابل مقایسه نیست این اصلا کلام بشری نیست.
بی خدا: خوب حالا این اصول معارضه ای که دم از اونها می زنی چی هستند میشه چند نمونه اش رو برام بیاری
سعید : برای این که مناظره طولانی و خسته کننده نشه بقیه ماجرا رو اینجا بخونید.
از هشام بن حکم نقل شده است که چهار نفر از دشمنان اسلام و از استوانههای فصاحت و بلاغت به نامهای ابن ابی العوجاء، ابو شاکر دیسانی، عبدالملک بصری و ابن مقفع در خانه خدا جلسه سری تشکیل دادند و در آن به سخریه حجاج و طعن قرآن پرداختند، سپس ابن ابی العوجاء از آنها خواست تا هر یک، ¼ قرآن را نقض کند تا در نتیجه نبوت حضرت محمد(ص) و بدنبالش دین اسلام را زیر سؤال برند، قرار آنها سال بعد در همان مکان بود، سال بعد دوباره جلسه را تشکیل دادند، ابن ابی العوجاء آغاز سخن کرد و گفت: از زمانی که از یکدیگر جدا شدیم تا به این لحظه در این آیه اندیشیدم «فلما استیأسوا منه خلصوا نجیا» (یوسف،80)؛ اما در فصاحت آن با حفظ تمام معانیش، ماندم و نتوانستم چیزی بر آن بیفزایم و همین آیه مرا از اندیشیدن در سایر آیات باز داشت. عبدالملک گفت: از زمانی که از شما جدا شدم درباره این آیه میاندیشیدم «یا ایها الناس ضرب مثل فاستمعوا له ان الذین تدعون من دون الله لن یخلقوا ذبابا و لوا اجتمعوا له و ان یسلبهم الذباب شیئا لایستنقذوه منه ضعف الطالب و المطلوب» (حج،73)؛ اما مانند آن را نتوانستم بیاورم.
ابوشاکر گفت: از زمانی که از شما جدا شدم در این آیه میاندیشیدم «لو کان فیهما آلهه الاّ الله لفسدتا» (انبیاء،22)؛ اما نتوانستیم مانند آن را بیاورم، ابن مقفع گفت: ای گروه! این قرآن از جنس کلام بشر نیست من نیز از لحظهای که از شما جدا گشتم در مورد این آیه میاندیشیدم «و قیل یأرض ابلعی ماءک و یا سماء اقلعی و غیض الماء و قضی الامر و استوت علی الجودی و قیل بعداً للقوم الظالمین» (هود،44)؛ اما به کنه آن پی نبردم و مانند آن را نتوانستم بیاورم. هشام ادامه میدهد که در همین حال امام جعفر صادق(ع) از کنار آنها گذشت و این آیه را خواند: «قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یأتوا بمثل هذا القرآن لایأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیراً» (اسراء،88). آنها به یکدیگر نگریستند و در مقابل عظمت قرآن به عجز و ناتوانی اقرار کردند.
شاید از خود پرسیده باشید مگر چگونه است که کسی نمی تواند مانند قرآن را بیاورد واقع امر این است که قرآن کریم بر روش ویژه اى استوار است که سخن بشرى هرگز نمى تواند به آن برسد، و حتى نمى تواند به آن نزدیک شود; زیرا قرآن در هر یک از وجوه اعجازش به طور مستقل معجزه است و احدى یاراى آوردن مثل و مانندى براى آن ندارد. جمال لفظ و کمال معنا و زیبایى عبارات در کنار بلنداى افق محتوا قرار گرفته است . کدام دانش ور و سخن ور توانایى است که بتواند چنین مفاهیم عالى و نوآورى هاى وسیع و گسترده را در همهء زمینه هاى معرفتى و شناختى ، در چنین قالبهاى موزون ودلکش و داراى جذبهء معنوى و روحانى در آورد و ساختارى مستحکم و استوار و در عین حال زیبا ارائه دهد؟!دیگر این که باید توجه داشت ، ((تحدى )) در آن نیست که سخنى همانند سخن خدا بیاورند; به گونه اى که در شیوه و نحوه تعبیر کاملا همانند باشد; زیرا این گونه همانندى ، تنها با تقلید امکان پذیر است ; بلکه مقصود از ((تحدى ))، آوردن سخنى است که مانند قرآن از نظر معنویت ، داراى جایگاهى ارجمند و والاـ و در درجه اعلاى بلاغت و فصاحت قرار گرفته باشد و آنچه در اینجا مطرح است ، هم سان بودن در درجه و مرتبه فضیلت کلام است ; افزون بر این ها، اساسا خداوند، امکانات لازم را براى مقابله با قرآن در اختیار بشر قرار نداده است و معناى ((صرف )) در آیه 146، سوره اعراف که مى فرماید ((سَأَصرِفُ عَن ءَایَــتِىَ الَّذِینَ یتکبَّرون فِىالاْ ءَرْضِ بِغَیرِ الحَق ِّ. . . ; کسانى را که به نا حق در این سرزمین تکبر مى ورزند، از آیات خود باز مى دارم . . . )) همین است ; یعنى براى بشر،امکانات تباه سازى آیات الهى فراهم نیست . نکته دیگر این که قرآن کریم در زمانى نازل شد که ادبیات عرب در اوج خود بود و هیچ دلیلى وجود ندارد که ادبیات کنونى عرب پیشرفته تر از آن زمان باشد چرا که در حال حاضر ادبیات عرب هم مانند بسیاری دیگر از زبان ها اصالت خود را از دست داده و با دیگر زبان ها آمیخته شده است بنابراین زمانی که ادبیات عرب اصیل در اوج شکوفایی بود آن ها نتوانستند چنین معارضه ای را پاسخ دهند حالا می توانند؟!
و جالب این که بزرگ ترین ادباى نامدار کنونى جهان عرب ،خود را در برابر نهج البلاغه بسیار کوچک و ضعیف مى شمارند تا چه رسد به قرآن که کلام خداوند متعال است
از اینکه دیر شروع کردم عذر می خواهم فکر می کردم از کجا شروع کنم لذا قبل از سوالات شما به مهمترین بحث یعنی اعجاز قرآن می پردازم
هر کس با تاریخ اسلام و قرآن آشنایى دارد، به یقین مىداند که محمد (ص)
تمام ملل جهان را به سوى اسلام دعوت کرده، با قرآن بر آنان احتجاج و اتمام
حجت نموده است و به وسیله اعجاز قرآن قدم به میدان مبارزه نهاده، با صداى رسا و بلند به جهانیان اعلام داشته است که اگر می توانند دست به دست هم دهند و کتابى را به مانند این قرآن عرضه کنند تا او از دعوت و ادعاى خویش دست
بردارد. ولى پس از مدت کمى ،از این مرحله تنزل کرده و به آوردن ده سوره همانند سورههاى قرآن اکتفا نموده. باز هم تنزل کرد و آوردن تنها یک سوره از قرآن را
پیشنهاد نمود و بدین گونه به تحدى و مبارزه خود ادامه داد تا به امروز نیز ...
از قرآن بپرس