دوست داشتم مناظره با لامذهب رو ادامه بدم اما برخی دوستان خرده گرفتند و شاید هم حق داشتند خیلی ها هم که لطف کردند و هیچ نظری ندادند منم مجبور شدم فعلا مطلب رو عوض کنم
یه مطلبی درباره عشق و عاشقی توی وبلاگ اخلاق و عرفان آوردیم دیدم جالبه ادامه اونو اینجا براتون می نویسم شاید خوشتون بیاد
من گاهی به جوون ها می گم اگه مزه عشق بازی با خدا را بچشی هرگز سراغ عشق های زمینی نمی روی و همواره دنبال عشق آسمانی می گردی
حضرت موسی آنقدر عاشق بود که وقتی معشوقش با او سخن می گوید یه سئوال کوتاه از او می پرسد اما او جواب طولانی می دهد راه و رسم عاشقی همین است فقط یک جمله کوتاه از او پرسید :
فرمود: [وَمَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَا مُوسَى {طه/17]ای موسی این چیست در دست راستت ؟
اما موسی مگر طاقت آورد گویا منتظر بهانه بود تا سر سخن را با معشوق خود باز کند پاسخ داد: قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّأُ عَلَیْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِی وَلِیَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَى {طه/18}, گفت : این عصای من است که برآن تکیه می کنم و برگ درختان را با آن برای گوسفندانم فرو می ریزم و مرا با آن کارها و نیازهای دیگری است.
آرى، این است راه و رسم عاشقی .
یکی از فرق های عشق حقیقی و مجازی آنان است که عاشق از معشوق مجازی اندکی لذت می برد ولی بالاخره از او سیر می شود؛ اما عشق حقیقی را مجالی است که سیرایی ندارد هر چه علاقه بیشتر شود نزدیک تر شود از خلوت با او بیشتر لذت می برد و دوست ندارد از این لذت خارج شود البته با گذشتن از عشق مجازى می توان به سوی عشق حقیقى، یعنى عشق معبود جاودانه گام نهاد ; عشق خداوندى که هرگز فنا در ذات پاکش راه ندارد و کمال مطلق است و آنچه خوبان همه دارند، او تنها و یکجا دارد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: عاشق بى قرار نه به غذا میل پیدا مى کند و نه از نوشیدنى گوارا لذت مى برد. نه خواب آسوده دارد نه با دوستى انس مى گیرد و نه در خانه اى آرام خواهد داشت...; بلکه شب و روز خدا را بندگى مى کند; به این امید که به محبوبش «اللّه» برسد...; آنچنان که خداوند از موسى بن عمران (على نبینا وآله وعلیه السلام) درباره میعاد پروردگار نقل مى کند «و عجلت إلیک ربّ لترضى»
بنابراین، آنچه که برخى آن را عشق مجازى مى نامند، در واقع عشق نیست; بلکه یک تمایل نفسانى و شهوانى است.
صاحب تفسیر روح المعانى براى محبت و دوست داشتن، مراحلى را ذکر مى کند و مى گوید: نخستین مراتب محبت «هوى» (به معنى تمایل) است; سپس «علاقه»، یعنى محبتى که ملازم قلب است و بعد از آن «کلف» به معنى محبت شدید، و سپس «عشق» و بعد از آن «شغف» (یعنى حالتى که قلب در آتش عشق مى سوزد و از این سوزش احساس لذت مى کند)، و بعد از آن «لوعه» (اندوهناک شدن و سوختن قلب) و سپس مرحله اى که عشق به تمام زوایاى دل نفوذ مى کند و سپس «تدله» و آن مرحله اى است که عشق، عقل انسان را مى رباید و آخرین مرحله، «هیوم» و آن مرحله بى قرارى مطلق است که شخص عاشق را بى اختیار به هر سو مى کشاند.•
در پایان بیان این نکته شایسته است:
«محبت» بین خداوند متعال و بندگانش طرفینى است. همان طور که بندگان براى کسب کمالات در پى محبوب واقعى (خداوند) هستند خداوند نیز براى تربیت و رشد بندگان خود توجه و عنایت محبت آمیز دارد. «قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِى یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ; (آل عمران، 31) بگو: اگر خدا را دوست مى دارید از من پیروى کنید تا خدا (هم) شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده مهربان است.» به همین جهت خداوند اساس دینش را بر پایه «محبت» قرار داده است. امام صادق(علیه السلام)مى فرماید: «هل الدین الاّ الحب; دین چیزى جز محبت نیست.»•