مدتی پیش توی یکی از تالارهای گفتگو که به حمدالله چون کم آوردند درشو تخته کردن دمشونو گذاشتند رو کولشونو رفتند پی کارشون یه بحثی رو تحت عنوان قرآن بزگترین معجزه الهی شروع کردم یکی از کافران با من وارد بحث شد که در این پست قصد دارم به یکی از مناظرات بین من و اون بپردازم نام کافر رو می زاریم بی خدا نام من هم که سعیده
بی خدا: اگه نشانه معجزه بی مانندی آن است و ناتوانی از همانند سازی پس بسیاری از شاهکارهای ادبی هم معجزه اند چون همانند ندارند مانند آثار شاهنامه فردوسی, حافظ, سعدی, یا هملت شکسپیر, بی نوایان ویکتورهوگو, خانه اموات داستایوفسکی و...
سعید: اولا این آثاری که اسم بردید شگفت زا هستند اما خارق العاده نیستند گذشته از این برفرض اگه خارق العاده هم بودند به هر خارق العاده ای که معجزه نمی گویند.
ثانیا صاحبان این آثار هیچ وقت ادعای نبوت نداشتند و اصلا این آثار را به قصد معجزه ننوشتند تازه تحدی هم نکرده اند تا انگیزه برای همانند آوری برای افراد ایجاد کنند
سوم اینکه کی گفته مانند این آثار را کسی نیاورده , اتفاقا بهتر از این ها را آورده اند بله این ها در زمان خودشان بهترین اثر بودند اما بعدها بهتر از این ها رو هم آوردند به همین خاطر است که برخی از شعر شناسان و نسخه دانان نسبت به بخشی از اشعار منسوب به حافظ تردید کرده اند به عنوان نمونه آقای الهی قمشه ای در زمان ما غزلی سروده که برخی از ایرادات غزل معادل آن را که قبلا حافظ سروده بود ندارد
مجال نقل این غزل نیست اما بخشی را می آورم.
غزل حافظ:
ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی
لطف کردی سایه برآب انداختی
تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت
حالیا نیرنگ نفشی خوش برآب انداختی
...
اما غزل الهی قمشه ای:
دوش بر ماه از شکنج طره تاب انداختی
پرده مشکین شب بر آفتاب انداختی
رونق گلزار بردی جلوه مه کاستی
آفتابا هر گه از رؤیت نقاب انداختی
...
بی خدا:پس اگه کسی کلماتی شبیه قرآن آورد اونهم معجزه است یا حداقل معجزه بودن قرآن رو زیر سئوال می بره
سعید: مثل چی ؟
بی خدا: مثل سوره هایی که جدیدا روی اینترنت گذاشته اند اول اونها چهارتا سوره ساختند بعد دیدند مسلمونا قبول نکردند گیر دادند هفتادو هفتا دیگه هم آوردند که اسمشو گذاشتند جلد دوم قرآن یا فرقان الحق
سعید: مثل این که شما دوریالی ات خیلی کجه دیر جا می افته
باید بدونی که معارضه اصولی دارد که باید اونارو رعایت کرد شما اگه لطف کنی یه کمی مطالعاتتو درباره معارضه بیشتر کنی تا دیگه از این حرفها نزنی.
یه نمونه اش معارضه شاعران دوران جاهلیت عرب است که همه ساله در بازار عکاظ دورهم جمع می شدند اشعاری را می سرودند عده ای از ریش سفیدان با توجه به اصول معارضه به داوری می پرداختند و بهترین و کم عیب ترین رو انتخاب کرده کتیبه می کردند و روی دیوار کعبه آویزان می کردند اما همونها که زبانزد روزگار خود بودند وقتی قرآن نازل شد تا کلمات قرآن به گوششان خورد از خجالت رفتند و کتیبه های خودشونو از دیوار در آوردند و گفتند این دیگه با کلمات ما قابل مقایسه نیست این اصلا کلام بشری نیست.
بی خدا: خوب حالا این اصول معارضه ای که دم از اونها می زنی چی هستند میشه چند نمونه اش رو برام بیاری
سعید : برای این که مناظره طولانی و خسته کننده نشه بقیه ماجرا رو اینجا بخونید.