رمضان دوباره چشمم به جمال تو افتاد راستی چرا وقتی تو را می بینم حال و هوای من عوض می شود
آنچنان دگرگون می شوم که گویا تولدی دوباره یافتم ای کاش تو همیشه بودی و به من عطر خاصی می بخشیدی!
یا حداقل همیشه وجود تو را حس می کردم چون تو انرژی خاصی به من می بخشی
با تو بودن لذت بخشه دل نرم می شه و پذیرای سخن حق.
وقتی تو نیستی دوباره من به حال و روز قبلی برمی گردم؛ احمد پوده همونی که بوده
وقتی از چیزی ناراحت می شوم خیلی نمی تونم خودمو کنترل کنم اما همینکه تو در کنارم باشی از هر گونه دلخوری چشم پوشی می کنم گذشت می کنم.
تو با خودت آشتی میاری؛ جنگ درگیری و قهر با تو میونه خوبی نداره
هر وقت تو هستی مهربونی تو خونه ما بیشتر می شه؛ صداقت؛ صفا و صمیمیت بیشتر می شه.
اگه تو باشی قرآن بیشتر می خونم چون تو بهار قرآنی ولی وقتی رفتی قرآن ها توی طاقچه پر از خاک برمی گرده.
با تو مناجات بیشتره تو وقتی میای دستهای نیازمندم را به آسمان بلند می کنی
اگر چه با آمدنت رستوران ها و ساندویچی ها و غذا خوردن در روز تعطیل می شه اما به بهانه افطاری؛ شکم خیلی از گرسنه ها سیر می شه پس ای کاش تو همیشه بودی تا شکم فقرا گرسنه نمونه.
وقتی میای من بیشتر به فکر صدقه دادن هستم هنگام رفتنت هم به بهانه فطریه به فقرا کمک می کنم .
راستی چرا وقتی تو میای خدا بیشتر به العفو العفو من توجه می کنه و گناهان منو می بخشه اما وقتی تو می ری هم من دوباره به سوی گناه برمی گردم هم کمتر توبه می کنم هم از خدا زیاد از یاد خدا غافل می شوم.
یادته وقتی اومدی از همان روز اول هنگام اذان که شد زودتر از همه وقت ها خودمو به مسجد رسوندم صف اول نشستم نه تنها نمازمو به جماعت اول وقت خوندم بعد از نماز هم تعقیبات بیشتری خواندم.
نمی دونم چرا وقتی صحبت اومدنت پیش میاد همش به یاد آقا امام زمان می افتم فکر می کنم اون هم با تو میاد
اما چقدر دلم گرفته که همه ساله در کنار تو انتظار فرج را می کشم و ره به جایی نبردم
می شه یه روز هر دوتون با هم بیایید می شه یه سحر که از خواب پاشدم هر دوتونو با هم ببینم ؟
دوستان عزیز فکر کنم خیلی پر حرفی کردم بهتره خودتون با هم این متن رو یه نگاه بیندازید